ترنم فرشته
اشعار مذهبی
صدای پای بهاران ز راه آمده است
ببین بدون پیمبر بدون جبرائیل
دوباره آیه ی قرآن ز راه آمده است
میان بیشه ی شیران هاشمی امشب
غزال عرصه ی ایمان ز راه آمده است
فقط نه اینکه ز راه آمده عزیز عرب
عزیز دختر ایران ز راه آمده است
زنی که در رگ او خون آریایی هاست
که از دیار دلیران ز راه آمده است
شب تولد فرزند شاه دختر ماست
زبان مادری او زبان کشور ماست
اشعار مذهبی
که خون سرخ خدا با شما شود یاری
تو آمدی که به اذن خدا به دست تو
خدا گره بگشاید زکار بسیاری
تو آمدی که به اذن خدا کرم بکنی
بشر رها شود از بند هر گرفتاری
تو آمدی که بشر از شما بیاموزد
برادری و ادب ورزی و وفاداری
شما که اید که یعقوب در تمام عمر
ندیده است شما را به هیچ بازاری
شباهتی است میان تو و پدر آقا
که یک دم از دو دم ذوالفقار کراری
بدون بودن تو این جهان کسی کم داشت
تو آمدی که به معنا رسد علمداری
ستاره ها همه انگشت در دهان گفتند
که ماه روی زمین پانهاده انگاری
فرات قطره ای از آب مشک تو بوده است
و علقمه که به عشق شما شده جاری
خدا رسانده تو را به مقام سرداری
که خون سرخ خدا را شما کنی یاری
------------------------------------------------------------------------
نادر حسینی
اس ام اس مذهبی
ديشب انگار بهار هم فهميده بود،
كه سقا بدونِ آب پا بر زمین نمی گذارد
سقا تا ابد باران را به زمین می آورد
سقا آسمان را به زمین می آورد
و امروز
صدای پای سقا را باران تداعی کرد
درست پشت شیشه های اتاق ...
مشک سقا چه بخشنده آب را به آسمانم بخشید
با اولین قطره باران که بین دستانم چکید ... دلم ... زبانم ... یک صدا با هم گفتند:
سقای رودها و دریاها و دريا دل ها! سلام!
اشعار مذهبی
نفس میکشم در هوای شما
دلم روشن است از دعای شما
من از چشمه ی عشق دارم وضو
بود قبله ام خاک پای شما
چه خوب آسمان را به زیر آورد
هوای خوشِ کربلای شما
به گوش زمین نغمه ای حس نشد
دل انگیز تر از صدای شما
خدا در تراش جمالت گذاشت
چه سنگ تمامی برای شما
ندارد دلم گوشه ی امنیت
بجز خلوت روضه های شما
تو را دوست دارم خدا شاهد است
دل عاشق من فدای شما
هم اندیشه ی ما ابالفضلی است
و هم ریشه ی ما ابالفضلی است
ابالفضل گفتم نفس وا شده
کویر دلم مثل دریا شده
زمین خورده بودم به دست هوس
به یک یا ابالفضل دل پا شده
جنون آمد و دست دل را گرفت
جهان با ابالفضل زیبا شده
دل از نوکری درِ خانه اش
به هر جا رسیدست و آقا شده
به آرامش چشم هایش قسم
که چشمان او قبله ی ما شده
به اعجاز نام ابالفضلی اش
گره های دنیاییم وا شده
هم اندیشه ی ما ابالفضلی است
و هم ریشه ی ما ابالفضلی است
-------------------------------------------------------------------------------------------
حسن كردی
اشعار مذهبی
السلام علیک یا اباالفضل ع
منم محتاج باران عطایت
سر و جانم فدای چشم هایت
علمدار سپاه کربلایی
گل ام البنین جانم فدایت
شب میلادت ای ساقیّ حیدر
منم محتاج یک لحظه دعایت
همه هستی فدای لحظه های
لالایی خواندن مادر برایت
براتی را تصدّق کن بیایم
به پابوس حریم کربلایت
نمی دانی چگونه مرغ روحم
شده مجنون ایوان طلایت؟
دو دست ناز تو در روز محشر
خدا داند بُود ما را کفایت
بیا یاابن الحسن در ماه شعبان
میان هر دو چشمم خاک پایت
-----------------------------------------------------
اصغر چرمی
دیالوگ های ماندگار
مونیکا :خوب در موردش بيشتر توضيح بده
چندلر: تا الانشم برات زياد توضيح دادم ولي به هر حال ،وقتي با يه مرد لاس ميزني با خودت ميگي :فقط دارم لاس ميزنم مشکلي نداره ...
..ولي اون يارو فکر ميکنه بالاخره يه نفر پيدا شد که با من بخوابه
مونیکا: نه بابا-
چندلر: همينطوره-
مونیکا:این رقت انگیزه
چندلر: بازم همینطوره
مونیکا:اين قانون واسه همه مرداست؟-
چندلر:هر مردي که زرنگه ، وقتي که ما غافليم اون مرداي زرنگ ميانو قانونشونو پياده ميکنن!
Friends
دیالوگ های ماندگار
+ چشمات هیچ چیزِ عاشقونه ای برایِ من ندارن
_ چون که برات ممنوعه؟
+ نه چشمهای تو هیچ جذابیتی برایِ من ندارن
_ زیاد ریمل نزدم، دفعه بعد بیشتر میزنم
+ فکر میکنی اگه بیشتر ریمل بزنی اونوقت چه اتفاقی میفته؟
افکار کوچیکت ، متعالی میشن ؟؟
Léon Morin, Priest 1961
Jean-Pierre Melville
قطعه های ماندگار از کتاب
همه اش قول بوده!قول دادن که خرجی ندارد.
قطعه های ماندگار از کتاب
قطعه های ماندگار از کتاب
ﻣﮕﺮ ﺧﻮد ﺗﻮ ﺧﻮب ﻧﯿﺴﺘﯽ؟
ﻣﻦ؟ ﻧﻪ اﺻﻼ، ﺑﺎ ھﻤﯿﻦ ﺳﻦ فهمیده ام ﮐﻪ ﻣﺮدم وﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻮاھﻨﺪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺧﺮ و ﺑﯽ ﻋﺮﺿﻪ اﺳﺖ، ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﭼﻪ آدم ﺧﻮﺑﯽ اﺳﺖ...!
عروﺳﮏﻓﺮﻧﮕﯽ
#آلبا_دوﺳﺲ_پدس
قطعه های ماندگار از کتاب
مردم از ترسوها خوششان نمیآید، اگرچه خودشان چندان هم شجاع نیستند. آنها از ضعیف و ناتوان بیزارند. اگرچه خودشان هم کمتر قوی و توانا هستند. این مردمی که من دیدهام خود به خود حامی قدرت هستند . پشت کسی هستند که توانا باشد. اما اگر آن قدرت ضعیف شود، مردم خود به خود از او دور میشوند .
اگر قدرتی که میپسندند از پا در بیاید ، آنوقت همین مردم لگدش میکنند و از رویش میگذرند، همین مردم...!
#كليدر
#محمود_دولت_آبادي
گلچینی از اشعار شاعران جهان
ستیغ کوه را وا می دارد که بتازد.
تو یکی نکته را نمی دانی
وزین روست
که فاصله چندان زلال و تابان است.
و هرگاه،اگر بیاموزی
بارانی که تو را خیس می کند
غم انگیز خواهد شد.
بگریز ای غزال!
آه ، تمنا
قرین رستگاری خود شو !
بگریز زندگی،
چونان ستیغ کوه.
#الی_تیس
ترجمه:#فواد_نظری
کتاب:پنجره هایی به فصل پنجم سال
نشر:ثالث
گلچینی از اشعار شاعران جهان
بیا ای گربه ی لوند!
بیا و بنشین بر قلب عاشق من!
چنگ هایت را پنهان دار پشت بالشتک ها
تا خیره شوم بر عقیق و فلز سرد چشمان زیبای ات
آن دم که انگشتان ام کاهلانه می نوازند تو را
و می لغزند بر نرمای موی ات
و آنگاه که دستانم میان جرقه های تیره ی پشت ات
به رعشه می افتند
در دل بانوی خویش را می بینم؛
نگاه خیره اش را
که چون مات مردمکان تو
-ای شکارچی خوشخوی!-
سرد و سنگین است
خم آن نگاه خیره که می درد و چاک می کند
چون نیش خدنگ
و از طره تا خلخال پای
نسیمی ملایم
عطری خطرناک
می تراود ز فسرده پیکرش
#شارل_بودلر
ترجمه: #نیما_زاغیان
کتاب:گلهای دوزخی
نشر:نگاه
آقای من
خبر آمد خبری در راه است...
سرخوش آن دل که از آن آگاه است...
ولی ای کاش خبر می آمد
که خدا میخواهد
پرده از غیبت مهدی زمان بر دارد
پرده از روزنه ی عشق و امید...
پرده از راز نهان بردارد
کاش روزی خبر آید که تسلای دل خلق خدا
از فراسوی افق می آید
مهدی،آن یوسف گم گشته ی زهرا و علی...
از شب هجر به کنعان دلم می آید...
اشعار مذهبی
✨ ای بار هر چه درد جهان روی شانه ات
جانـــم فــــدای راز و نيـــــاز شبانه ات
✨ هر صبــح با شميم تو بيـــدار می شوم
پر می کنـــد غروب دلـــم را بهانه ات
✨ پيدا نمی شوی و زمين در هوای توست
پس گوشه ی کدام ستاره ست خانه ات؟
✨ بی تو اسـيــر مرثـيـه ها می شود غـزل
کی می رسد به گوش دو عالم ترانه ات؟
✨ در انـتـظــار آيه ی امّـن يجيـبِ وصـل ...
مصــداق مضطـر است يتيـم زمانه ات
✨ شـور بهــار وعـده ی ديــدار می دهـد
با هر "نسيم" می رسد از نو نشانه ات
کتاب داستان
#سینکلر_لوییس
#منوچهر_بدیعی
#برنده_جایزه_نوبل
کتاب ببیت نوشته شده توسط سینکلر لوییس می باشد که برنده نوبل ادبیات هزار و نهصد و سی است. نویسنده معروف هری سینکلر لوئیس یکی از رمان نویسان و داستان نویسان و نمایش نامه نویس آمریکایی بوده است. او نخستین آمریکایی می باشد که پیروز شده است نوبل ادبیات را به دست آورد و بگیرد.او معنی و مفاهیم سنتی رمانتیک و راضی از زندگی آمریکایی را با سبکی به صورت واقع گرایانه و هم اکنون تلخ به جای او گذاشته است. خدمت های پستی ایالات متحده آمریکا با انتشار کردن تمبر او در سری تمبرهای مشهور آمریکا از او قدردانی به عمل آورده اند.
کتاب داستان
یک جورهایی ادامهی کتابِ «ماجراهای تام سایر» است. اینبار ماجرای پسر نواجوانی به اسم هکلبری فین که مادرش فوت کرده و به علت دائمالخمر بودن پدر، سرپرستیاش را به خانوادهی دیگری دادهاند. یک روز پدرِ دائمالخمرش برمیگردد و او را از شهر میدزدد و به جزیرهای میبرد. بعد از چند روز هکلبریفرین تصمیم میگیرد از آنجا فرار کند و در مسیرِ فرارش با دوستش جیم که بردهای فراری است همراه میشود. کتاب در سال 1884 منتشر شده و ماجراهایش مربوط به زمانی بردهداری امریکاست.
برخی از جملات کتاب
- در نیمهی دوم قرن نوزدهم در صفحات غرب امریکا «شوخیسازی» یک حرفهی جدی و عادی بود. پیش از آن شاید در هیچ کجای دنیا نظیر چنین حرفهای دیده نشده بود. این زاییدهی شرایط شرایط بسیار دشوار زندگی در «مرز»های غرب امریکا بود. در سرزمینهایی که یک گام بعد از آن انسان با مخاطرات طبیعت وحشی و تیر و تبرِ قبایل وحشی روبه رو میشد. شوخیساز آدمی بود که مانند نعلبند و دندانکش همراه جماعت حرکت میکرد. ظاهرا جامعهی مرزنشین برای نگهداری توازن روانی خود به کسانی نیاز داشت که بتوانند از شرایط توانفرسای زندگی تعبیر تحملپذیری ارائه کنند. به این ترتیب در خطهی غرب هر نوع استعداد شاعری و داستانسرایی به صورت قریحه طنز و هزل درمیآمد. آنچه در ادبیات امریکا طنز غربی نامیده میشود زاییدهی این شرایط است. (ص 8 از مقدمهی نجف دریابندی)
- (صفحهی قبل از شروع داستان) اخطار نویسنده: هرکس بخواهد موضوع این داستان را پیدا کند تعقیب میشود؛ هرکس بخواهد نتیجهی اخلاقی آن را پیدا کند تبعید میشود؛ هرکس بخواهد نقشهی آن را پیدا کند تیرباران میشود. (ص 33)
- بعد از شام هم کتابش را میآورد و نقل موسی و گاوچرانها را به من درس میداد و من هی به مغز خودم فشار میآوردم که این موسی کیست. اما بالاخره معلوم شد موسی خیلی وقت پیش مرده. من هم تو دلم گفتم پس ولش کن مهم نیست، چون که من به مردهها اهمیتی نمیدهم. (ص 36)
- روز انتخابات، داشتم میرفتم رای بدم، به شرطی که سیاه مست نمیشدم، میرسیدم پای صندوق. اما وقتی بم گفتن توی این مملکت یه ایالتی هست که اونجا این سیاهه حقِ رای داره، گفتم من نیستم. گفتم من دیگه رای بی رای. (ص 64)
- «من کاری ندارم بیوهه به تو چی گفته. هیچ هم عاقل نبوده. بعضی کاراش خیلی هم ناجور بوده. نقل اون بچههه رو نشنیدهی که سلیمون میخواست بزنه از وسط نصفش کن؟»
«چرا، بیوهه برام گفته.»
«خوب، حالا این هم شد کار؟ یه دقه فکرشو بکن. حالا میگیم اون کندهی درخت یه زنه، تو هم یه زن دیگه - هان و هان، من هم حضرت سلیمونم، این اسکناس یک دلاری هم اون بچهس. شما هردوتاتون میگین این مالِ منه. حالا من چی کار میکنم؟ میرم از در و همسایه میپرسم این پول راس راسی مال کدومتونه، بعد هم مثل آدم عاقل پولو صحیح و سالم میدم دست صاحبش؟ نخیر، میزنم پولو از وسط نصف میکنم، نصفشو میدم دست تو و نصفشم میدم دست اون زن دیگه. سلیمون هم میخواست بچه رو همینجوری از وسط نصف کنه. حالا من از تو میپرسم: اون نصف اسکناس به چه درد میخوره؟ یک میلیونشم مفت نمیارزه.»
«صب کن، جیم. تو موضوع رو نفهمیدی. اصلا نفهمیدی موضوع چیه.»
«کی؟ من؟ برو پی کارت. برای من اینقد موضوع موضوع نکن. من حرف حسابی حالیم میشه. این حرف کجاش حسابیه؟ دعوا سر بچهی درسته بود، نه سر نصف بچه. آدمی که میخواد دعوای بچهی درسته رو با نصف بچه تموم کنه اول باید خدا یه عقلی به خودش بده. صحبت سلیمون رو با من نکن، هک، من این بابا رو خوب میشناسم.» (ص 122)
#سرگذشت_هکلبری_فین
#مارک_تواین
#نجف_دریابندری
نشر #خوارزمی
گلچینی از اشعار شاعران سنتی
آتش زدی اندر من و چون دود برفتی
چون آرزوی تنگدلان دیر رسیدی
چون دوستی سنگدلان زود برفتی
زان پیش که در باغ وصال تو دل من
از داغ فراق تو برآسود برفتی
ناگشته من از بند تو آزاد بجستی
ناکرده مرا وصل تو خشنود برفتی
آهنگ به جان من دلسوخته کردی
چون در دل من عشق بیفزود برفتی
#انوری
سخنان مشاهیر
و مثل ما نفس میکشید,
راستی یک زن چطور میمیرد
مرگش چگونه است؟
یا لبخند به لب ندارد،
یا آرایش نمیکند!
یا دست کسی را نمیفشارد
یا منتظر
آغوشی نیست،
یا حرف عشق که میشود پوزخند میزند!
آری زنها اینگونه میمیرند...
#گابریل_گارسیا_مارکز
قطعه های ماندگار از کتاب
#ژان_پل_سارتر
#مهدی_روشن_زاده
...میخواستم باور کنم که میتوانم مردم اینجا را با حرف متقاعد کنم، تو دیدی چه شد؟ آنها دردِ خود را دوست دارند، به زخمِ مانوسی احتیاج دارند که با ناخنهایِ کثیفشان آن را بخراشند و به دقت حفظش کنند، فقط با خشونت است که میتوان مداوایشان کرد، زیرا درد را جز با درد دیگری نمیتوان مغلوب کرد!
کتاب
#ژان_پل_سارتر
#روشنک_داریوش
250صفحه
این اثر نخست با نام دستهای آلوده به بازار آمد. اما در پی چاپ کتاب دستهای آلوده اثر آلبر کامو، سارتر نام کتاب را به چرخدنده تغییر داد.
داستانی خیالی از یک انقلاب خیالی در مکانی خیالی احتمالاً در یکی از کشورهای امریکای لاتین در زمانی نامعلوم است. حکایت یک انقلاب برباد رفته و بس آرزوهای تباه شده. سارتر در «چرخدنده» این سوال اساسی را مطرح میکند که در رهبری انقلابی و رهبری سیاسی، چه کس یا کسانی دستهایشان آلوده میشود و چه کسانی با دستهای پاک باقی میمانند؟ جواب او این است: آن کس که وارد عرصه عمل میشود، خواسته یا ناخواسته آلوده میشود و تنها آنان که هیچ کاری نمیکنند پاک خواهند ماند؛ و البته در متن به این واقعیت میرسیم که در جهان سوم و کشورهای تحت نفوض کشورهای قدرتمند راهها لاجرم به یک جا منتهی خواهد شد و تکرار انقلاب هم دور تسلسل ایجاد و خروجی جز همان که بود در پی نخواهد داشت و تنها آنها که راس امور هستند تغییر خواهند نمود.
گلچینی از اشعار شاعران معاصر
خیلی خوب.
مگر میشود به فکر تو بود وُ خوب نبود
تو را خیال داشت وُ
بد بود
من خوبم قشنگِ عزیز
راستی تا یادم نرفته بگویم
دوستت دارم ❤️
نه مثل دیروز
نه مثل امروز
نه حتا مثلِ اولِ سطر
تو را یک جورِ دیگر دوست دارم
بیشتر از هر جور.
#افشین_صالحی
حدیث روز
به عزّت و عظمت و جلال و برترى و مقامم سوگند که هیچ بنده اى نیست که خواسته ی مرا بر هواى خویش مقدّم دارد مگر اینکه من همّت او را به آخرت متوجه مى سازم، و دلش را بى نیاز مى گردانم، و اموال و هستى او را کفایت مى کنم، و آسمان ها و زمین را ضامن روزى او قرار مى دهم، و دنیا به او روى مى آورد با اینکه آن را خوش نمى دارد.
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال / ترجمه انصارى، ص: 323
قسمتهای ماندگار از کتاب
میخواهم هرکسی باشم
به جز یک پدر بد اخلاق،
یک راننده اتوبوس بی حوصله،
یک آدم عصبانی،
یا یک آدم ناامید که با همه دعوا دارد،
و یا آدم گنده ای که بیهوده باد توی دماغ می اندازد،
خب مثل اینکه دیگر آدمی نمانده...
پس بهتر است فعلاً بزرگ نشوم،
تا ببینم بعد چه می شود!
#شل_سيلور_استاين
آیه روز
اعْلَمُوا أَنَّمَاالْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْوَتَکَاثُرٌ فِى الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَالْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُحُطَامًا وَفِى الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِوَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ
سوره حدید – آیه 20
بدانید که زندگى دنیا، در حقیقت ، بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشى شما به یکدیگر و فزون جویى در اموال و فرزندان است
[ .مثل آنها ]چون مثل بارانى است که کشاورزان را رستنى آن[ باران ]به شگفتى اندازد، سپس[ آن کشت ]خشک شود و آن را زرد بینى ، آنگاه خاشاک شود .
و در آخرت[ دنیا پرستان را ]عذابى سخت است و[ مومنان را ]از جانب خدا آمرزش و خشنودى است ،
و زندگانى دنیا جز کالاى فریبنده نیست
آیه روز
"فَانظُرْ إِلَیََّ ءَاثَـَرِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِ الاْ رْضَ بَعْدَ مَوْتِهَآ
إِنَّ ذَ َلِکَ لَمُحْیِ الْمَوْتَیَ
وَ هُوَ عَلَیَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ؛(روم،50)
پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش زنده میگرداند.
در حقیقت، هم اوست که قطعاً زنده کنندة مردگان است
و اوست که بر هر چیزی تواناست.
گلچینی از اشعار شاعران جهان
هرگاه که ميخواهم زنده باشم
آنگاه که زندگي ترک ميگويدم
به آن ميچسبم
ميگويم زندگي
زود است رفتن
دست گرمش در دستم
لبم کنار گوشش
نجوا ميکنم
اي زندگي
زندگي گويي معشوقيست
که ميرود
از گردنش ميآويزم
فرياد ميزنم
ترکم کني ميميرم
هالينا پوشوياتوسکا
ترجمه : عليرضا دولتشاهي و ايونا نويسکا
گلچینی از اشعار شاعران جهان
در آرزوي لمس
به سيمي مسي بر ميخورم
که جريان برق را در خود ميبرد
تکهتکه ميبارم
مثل خاکستر
فرو ميريزم
فيزيک ، حقيقت را ميگويد
کتاب مقدس ، حقيقت را ميگويد
عشق ، حقيقت را ميگويد
و حقيقت ، رنج است
هالينا پوشوياتوسکا
گلچینی از اشعار شاعران جهان
فقط تعداد آدم ها بيشتر شده است
در کنار گناه هاي قديم ، گناه هايي جديد ظهور کرده است
واقعي ، موهومي ، موقتي
اما فريادي که بدن به آن پاسخ مي دهد
به استناد معيار قديم و آواي کلام
فرياد معصوميت بوده
و هست
و خواهد بود
ويسلاوا شيمبورسکا
گلچینی از اشعار شاعران جهان
چون لياقت زندگي کردن را دارم و راضي ام
ناراحت آدم هايي باشيد که به خودشان مي پيچند و
از همه چيز شاکي اند
آن ها که روش زندگي شان را مثل مبلمان خانه
دائم عوض مي کنند
همينطور دوستان و رفتارشان را
پريشاني شان دائمي است
و به همه کس سرايتش مي دهند
از آن ها دوري کنيد
يکي از کلمات کليدي آن ها عشق است
از آنان که ادعا دارند
هر آن چه مي کنند دستور خداست هم بپرهيزيد
چرا که نتوانسته اند آن طور که مي خواهند زندگي کنند
براي من تاسف نخوريد
چون تنهايم
چارلز بوکوفسکي
گلچینی از اشعار شاعران جهان
هميشه مي پنداشتم
که عشقي همانند عشق ما را
تنها در روياها مي توان يافت
در گذاشته
نمي خواستم هيچ کس کاملاً مرا بشناسد
حالا
مي بينم به تو چيزهايي را از خود مي گويم
که مدت ها بدان ها فکر نکرده ام
چرا که مي خواهم
همه چيز را درباره ي من بداني
در گذشته
مي خواستم ديگران تنها نيکي هايم را ببينند
حالا مي بينم از اين که تو اشتباهات مرا مي بيني ناراحت نمي شوم
چرا که مي خواهم مرا همان طور که هستم بپذيري
در گذشته
مي پنداشتم تنها من هستم
که مي توانم براي خود درست تصميم بگيرم
حالا
مي توانم نظراتم را با تو در ميان بگذارم
و تو مرا در تصميماتم ياري کني
چرا که به تو اطمينان کامل دارم
در گذشته
شيوه ي رفتار با مردم برايم بي ارزش بود
حالا
مي بينم که نسبت به همه
احساس تازه اي يافته ام
چرا که تو
لطيف ترين احساسات مرا برانگيخته اي
در گذشته
عشق برايم واژه اي ناشناخته بود
حالا
مي بينم که در اعماق وجودم
هربافت ، هرعصب ، هرهيجان
و هر احساس من
در التهاب است
در شور شگفت انگيز عشق
هميشه مي پنداشتم
که عشقي همانند عشق ما را
تنها در روياها مي توان يافت
حالا دريافتم
که عشق ما
حتي از آنچه در روياها مي يابيم نيز
زيباتر است
و آن عشق
تنها از آن توست
سوزان پوليس شوتز
گلچینی از اشعار شاعران جهان
که کلمات نمی توانند
موسیقی آهنگ قلب است
صدای روح است
بعضی از موسیقی ها
مرا به رویا می برند
بعضی از مو سیقی ها
به من الهام می دهند که خلق کنم
بعضی از موسیقی ها
مرا به فکر گذشته ها می اندازند
بعضی از موسیقی ها
کمکم می کنند آینده را طراحی کنم
وقتی با تو هستم
همه موسیقی ها مرا عاشق می کنند
سوزان پوليس شوتز